فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Reject
rɪˈdʒekt
ˈriːdʒekt
rɪˈdʒekt
ˈriːdʒekt
گذشته‌ی ساده:
rejectedشکل سوم:
rejectedسوم‌شخص مفرد:
rejectsوجه وصفی حال:
rejectingشکل جمع:
rejectsمعنی و نمونه‌جمله‌ها
verb - transitive
B2
رد کردن، نپذیرفتن
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our proposal was rejected.
پیشنهاد ما رد شد.
The workers' demand was rejected.
درخواست کارگران پذیرفته نشد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
Publishers rejected his novel.
ناشران رمان او را رد کردند.
Ali rejected worldly wealth.
علی به ثروت دنیوی پشت پا زد.
They are rejected by society.
اجتماع آن‌ها را طرد کرده است.
He was rejected by his mistress.
معشوقه‌اش او را ترک کرد.
a rejected child
کودک محروم از محبت
His body rejected the transplanted kidney.
بدن او کلیه‌ی پیوندی را پس زد.
مترادف و متضاد reject
-
verb say no toSynonyms:refuse decline deny turn down dismiss discard exclude eliminate repel rebuff spurn renounce disallow reprobate repudiate veto kill nix shed jettison scrap chuck shun scorn despise disdain jilt discount discredit slough burn repulse scoff not buy pass up pass on pass by throw away throw out cast off cast aside cast out shoot down put down give thumbs down to second disbelieve scout cashierAntonyms:accept approve allow choose ratify sanction
لغات هم‌خانواده reject
-
nounrejection, reject
-
verb - transitivereject
ارجاع به لغت reject
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «reject» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reject
لغات نزدیک reject
- - reive
- - rejcet
- - reject
- - reject a charge
- - reject a claim