آخرین به‌روزرسانی:

Jettison

ˈdʒetəsn / / -zn ˈdʒetəsn / / -zn

گذشته‌ی ساده:

jettisoned

شکل سوم:

jettisoned

سوم‌شخص مفرد:

jettisons

وجه وصفی حال:

jettisoning

شکل جمع:

jettisons

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

به دریا‌ریزی کالای کشتی، (مجازاً) از شر چیزی راحت شدن، بیرون افکندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

We had to jettison the cargo to make the plane lighter.

مجبور شدیم برای سبک کردن هواپیما بارها را بیرون بیندازیم.

The government has to jettison its old management practices.

دولت باید روش‌های قدیمی مدیریت را به دور بیندازد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jettison

  1. verb eject; throw overboard
    Synonyms:
    throw reject expel dump discard abandon unload shed cast scrap deep-six heave hurl throw away cast off eject maroon slough abdicate cashier
    Antonyms:
    take on take in

ارجاع به لغت jettison

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jettison» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jettison

لغات نزدیک jettison

پیشنهاد بهبود معانی