گذشتهی ساده:
sloughedشکل سوم:
sloughedسومشخص مفرد:
sloughsوجه وصفی حال:
sloughingشکل جمع:
sloughsهمچنین میتوان از sluff به جای slough استفاده کرد.
لجنزار، لجن، باتلاق، نهر، انحطاط، در لجن گیر افتادن، پوست ریختهشده مار، پوست مار، پوسته خارجی، پوست، سبوس، پوست دله زخم، پوستهپوسته شدگی، پوست انداختن، ضربه سنگین زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dead tissues of the wound will slough off by themselves.
بافتهای مردهی زخم خودبهخود ور خواهند آمد.
Snakes slough off their skin periodically.
مارها هر چند وقت یکبار پوست میاندازند.
to slough off bad habits
عادات بد را به دور افکندن
ماستمالی کردن، عیبپوشی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slough» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slough