به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Molt

moʊlt məʊlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    molted
  • شکل سوم:

    molted
  • سوم شخص مفرد:

    molts
  • وجه وصفی حال:

    molting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive noun
    (جانورانی مانند مار) پوست انداختن، (پرندگان) تولک رفتن، پر ریختن، (جانوران شاخدار) شاخ انداختن، مو ریختن
    • - Birds molt once or twice a year.
    • - پرندگان سالی یک یا دو بار پر می‌ریزند.
  • verb - intransitive verb - transitive noun
    پوست اندازی، تولک، پرریزی، موریزی، شاخ ریزی، کریچ
  • verb - intransitive verb - transitive noun
    شاخ یا پر یا پوست انداخته شده
    • - I found a snake molt.
    • - من یک پوست مار پیدا کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد molt

  1. verb shed
    Synonyms: cast off, decorticate, doff, exuviate, peel, pull off, slough, take off

ارجاع به لغت molt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «molt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/molt

لغات نزدیک molt

پیشنهاد بهبود معانی