به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Molten

ˈmoʊltn ˈməʊltn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more molten
  • صفت عالی:

    most molten

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective adverb
    گداخته، آب‌شده، ریخته، ریختگی، ذوب‌شده
    • - molten lead
    • - سرب گداخته
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد molten

  1. adjective melted
    Synonyms: fused, glowing, igneous, liquefied, smelted

ارجاع به لغت molten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «molten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/molten

لغات نزدیک molten

پیشنهاد بهبود معانی