شکل جمع:
connectionsارتباط، رابطه، پیوند
Her article explores the historical connections between the two cultures.
مقالهی او پیوندهای تاریخی میان دو فرهنگ را بررسی میکند.
Scientists are studying the connection between diet and mental health.
دانشمندان درحال بررسی ارتباط بین رژیم غذایی و سلامت روان هستند.
His illness may have had some connection with his recent trip.
احتمالاً بیماری او با سفر اخیرش رابطه داشت.
I was not aware of his (family) connection with you.
از خویشاوندی او با شما آگاه نبودم.
In that connection, let me say that ...
در آن مورد اجازه بدهید عرض کنم که ...
پارتی، آشنا، ارتباطات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has many connections in the ministry.
او در وزارتخانه خیلی پارتی دارد.
She used her family connections to get the permit.
او از آشناهای خانوادگیاش برای گرفتن مجوز استفاده کرد.
اتصال، پیوند
Make sure all electrical connections are tight.
مطمئن شوید تمام اتصالات برقی محکم هستند.
The pipe connection is leaking.
اتصال لوله، نشتی دارد.
a loose connection in the engine
اتصال (یا پیچ یا سیم و غیره) شل در موتور
the points of connection
نقاط اتصال، نقاط پیوستگی
اتصال، ارتباط (اینترنتی و...)
Before installing the update, make sure you have a secure network connection.
قبلاز نصب بهروزرسانی، مطمئن شوید اتصال شبکهی امنی دارید.
The video call dropped because the connection wasn’t stable.
تماس ویدیویی قطع شد چون اتصال پایدار نبود.
to establish telephone connection
ارتباط تلفنی برقرار کردن
احساس پیوند، احساس نزدیکی، احساس همدلی، ارتباط احساسی، پیوند عاطفی
Music can create a deep emotional connection between people.
موسیقی میتواند، ارتباط عاطفی عمیقی بین افراد ایجاد کند.
I felt an instant connection with her when we first met.
وقتی اولین بار همدیگر را دیدیم، فوراً احساس نزدیکی با او داشتم.
اتصال تلفنی، خط تلفن
Let me call you back; the connection on my side isn’t stable.
بگذار دوباره به تو زنگ بزنم؛ خط از طرف من پایدار نیست.
There was a slight delay in the connection, so they kept talking over each other.
در اتصال تلفنی کمی تأخیر وجود داشت، برای همین هی همزمان صحبت میکردند.
وسیلهی ارتباطی بعدی ( از اتوبوس یا ترن یا هواپیمایی به دیگری)
I had to make two connections in my flight from Chicago to Tehran.
در پروازم از شیکاگو به تهران دو بار هواپیما عوض کردم.
Her bus was delayed, so she missed the connection to the airport.
اتوبوسش تأخیر داشت، بنابراین وسیلهی بعدی برای رفتن به فرودگاه را از دست داد.
دسترسیهای حملونقلی، ارتباطات حملونقلی
The village is beautiful but lacks proper connections to nearby cities.
روستا زیباست اما راههای ارتباطی مناسبی به شهرهای اطراف ندارد.
The new highway provides faster connections between the northern towns.
بزرگراه جدید، ارتباطات سریعتری بین شهرهای شمالی فراهم میکند.
رابطهی نزدیک، تماس نزدیک
برقرار کردن ارتباط
دررابطهبا، درارتباطبا، راجعبه، دربارهی، در مورد
شکل جمع connection در زبان انگلیسی connections است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «connection» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/connection