امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Alliance

əˈlaɪəns əˈlaɪəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    alliances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
پیوستگی، اتحاد، وصلت، پیمان بین دول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to form an alliance
- متحد شدن
- the two families' alliance
- وصلت دو خانواده
- the alliance of the socialist and the communist parties
- اتحاد احزاب سوسیالیست و کمونیست
- the Western alliance
- کشورهای متحد غربی
- the alliance between religious and aesthetic rapture
- قرابت میان خلسه‌ی دینی و خلسه‌ی هنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alliance

  1. noun friendly association, agreement
    Synonyms:
    accord affiliation affinity betrothal bond coalition coherence collaboration collusion combination communion compact concord concurrence confederacy confederation congruity conjunction connection consanguinity cooperation engagement entente federation fraternization friendship interrelation kinship league marriage matrimony membership mutuality pact participation partnership relation support tie treaty union
    Antonyms:
    antagonism discord disunion divorce estrangement hostility rebellion separation war

ارجاع به لغت alliance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «alliance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alliance

لغات نزدیک alliance

پیشنهاد بهبود معانی