زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Coherence

koʊˈhɪrns kəʊˈhɪərəns

توضیحات:

همچنین می‌توان از coherency به‌جای coherence استفاده کرد.

معنی coherence | جمله با coherence

noun uncountable C2

انسجام، پیوستگی، هماهنگی، ارتباط معقول، پیوند منطقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

His thoughts lack sufficient coherence.

افکار او از انسجام کافی برخوردار نیست.

The coherence of the story makes it easy to understand.

پیوستگی داستان باعث می‌شود فهم آن آسان باشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The speaker presented his arguments with great coherence.

سخنران، استدلال‌های خود را با پیوند منطقی عالی‌ای ارائه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coherence

  1. noun agreement
    Synonyms:
    agreement conformity consistency unity connection correspondence adherence bond concordance congruity relations attachment continuity intelligibility comprehensibility rationality solidarity construction integrity tenacity cling cementation stickage union clinging inseparability inseparableness consonance
    Antonyms:
    disagreement incongruity incoherence unintelligibility nonsense

لغات هم‌خانواده coherence

  • noun
    coherence

ارجاع به لغت coherence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coherence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coherence

لغات نزدیک coherence

پیشنهاد بهبود معانی