بهطور منسجم، بهطور هماهنگ، بهطور یکدست
Your essay does not coherently focus or communicate your ideas.
مقالهات بهطور منسجم رویِ ایدههایت تمرکز نمیکند.
She was able to coherently address those issues.
او قادر بود بهطور منسجم به این مسائل بپردازد.
بهطور قابلفهم، بهطور قابل درک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In times of distress, it can be difficult to speak coherently.
در شرایط اضطراری، صحبت کردن بهطور قابلفهم ممکن است دشوار باشد.
He has lost the ability to speak coherently about anything at all.
او توانایی صحبت کردن بهطور قابل درک در مورد همهی موضوعات را از دست داده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coherently» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coherently