با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Incoherently

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    (گفتار و نوشتار و غیره) به‌طور بی‌ربط، به‌طور نامربوط، به‌طور غیرمنسجم، به‌طور نامنسجم، به‌طور غیرمعقول، به‌طور غیرقابل فهم، (عامیانه) به‌طور پَرت‌وپَلا
    • - He has a penchant for writing incoherently violent poetry.
    • - علاقه‌ی وافری به سرودن شعرهای خشونت‌آمیزِ غیرمنسجم دارد.
    • - The writer tries incoherently to argue his case.
    • - نویسنده تلاش می‌کند به‌طور غیرمنسجمی به بحث خود بپردازد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد incoherently

  1. adverb inarticulately
    Synonyms: brokenly, confusedly, frantically, frenziedly, wildly, drunkenly, discontinuously, disjointedly, disconnectedly, spasmodically, chaotically, randomly, ineptly, unsystematically, aimlessly, sloppily, ambiguously, unintelligibly, illegibly, incomprehensibly, unrecognizably, uncertainly, indistinctly, unclearly, illogically

ارجاع به لغت incoherently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incoherently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incoherently

لغات نزدیک incoherently

پیشنهاد بهبود معانی