(گفتار و نوشتار و غیره) بهطور بیربط، بهطور نامربوط، بهطور غیرمنسجم، بهطور نامنسجم، بهطور غیرمعقول، بهطور غیرقابل فهم، (عامیانه) بهطور پَرتوپَلا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has a penchant for writing incoherently violent poetry.
علاقهی وافری به سرودن شعرهای خشونتآمیزِ غیرمنسجم دارد.
The writer tries incoherently to argue his case.
نویسنده تلاش میکند بهطور غیرمنسجمی به بحث خود بپردازد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incoherently» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incoherently