فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wildly

ˈwaɪldli ˈwaɪldli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more wildly
  • صفت عالی:

    most wildly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb B2
    (تا حدی مضحک) به‌طور غیرقابل‌کنترل، به‌طور افراطی، شدیداً، به‌شدت
    • - He has a tendency to exaggerate wildly.
    • - شدیداً به اغراق و مبالغه تمایل دارد.
    • - It was wildly expensive.
    • - به‌شدت گران بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wildly

  1. adjective With emotion
    Synonyms: heatedly, passionately, avidly
  2. adjective Without restraint
    Synonyms: hastily, rashly, fiercely, violently, ferociously, uncontrollably, carelessly, quixotically, savagely, unwittingly, recklessly, confusedly, pell-mell
    Antonyms: carefully, prudently, judiciously

لغات هم‌خانواده wildly

ارجاع به لغت wildly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wildly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wildly

لغات نزدیک wildly

پیشنهاد بهبود معانی