بهطور غیرقابلکنترل، بهطور غیرقابلجلوگیری، بهطور بیاختیار، بهطور مهارناپذیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We all started laughing uncontrollably.
همگی بهطور بیاختیار شروع به خندیدن کردیم.
She cried uncontrollably on the shoulders of her friend.
بهطور غیرقابلکنترل و بیاختیار روی شانههای دوستش گریه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «uncontrollably» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uncontrollably