فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Controller

kənˈtroʊlər kənˈtrəʊlə

شکل جمع:

controllers

توضیحات:

همچنین می‌توان از comptroller به‌ جای controller استفاده کرد.

معنی‌ها

noun countable

کنترل‌کننده

noun countable

بازرس، حسابدار ممیز، ناظر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد controller

  1. noun a mechanism that controls the operation of a machine
    Synonyms:
    control restrainer
  1. noun someone who maintains and audits business accounts
    Synonyms:
    accountant comptroller

لغات هم‌خانواده controller

ارجاع به لغت controller

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «controller» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/controller

لغات نزدیک controller

پیشنهاد بهبود معانی