فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Controllable

kənˈtroʊləbl kənˈtrəʊləbəl

صفت تفضیلی:

more controllable

صفت عالی:

most controllable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

قابل‌کنترل، کنترل‌پذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The color and brightness of the screen are controllable.

رنگ و روشنایی صفحه‌نمایش کنترل‌پذیر است.

controllable risk factors

عوامل خطر قابل‌کنترل

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد controllable

  1. adjective capable of being governed
    Synonyms:
    manageable governable administrable rulable

لغات هم‌خانواده controllable

ارجاع به لغت controllable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «controllable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/controllable

لغات نزدیک controllable

پیشنهاد بهبود معانی