با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Manageable

ˈmænɪdʒəbl ˈmænɪdʒəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more manageable
  • صفت عالی:

    most manageable

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    قابل‌اداره کردن، کنترل‌پذیر، رام
    • - The rate of inflation has reached a more manageable level.
    • - نرخ تورم به حد کنترل‌شدنی رسیده‌است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد manageable

  1. adjective controllable
    Synonyms: amendable, convenient, docile, easy, feasible, governable, obedient, submissive, tamable, tractable, trained, workable

لغات هم‌خانواده manageable

ارجاع به لغت manageable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manageable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manageable

لغات نزدیک manageable

پیشنهاد بهبود معانی