صفت تفضیلی:
more obedientصفت عالی:
most obedientفرمانبردار، مطیع، حرفشنو، رام، سربهراه، رامشدنی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The obedient employee always completed his tasks on time and without question.
کارمند مطیع همیشه وظایفش را به موقع و بدون سوال انجام میداد.
The obedient child listened to their parents and did as they were told.
کودک سربهراه به والدینش گوش کرد و همان کاری را که آنها گفته بودند، انجام داد.
an obedient dog
سگ مطیع
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «obedient» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obedient