با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Compliant

kəmˈplaɪənt kəmˈplaɪənt kəmˈplaɪənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more compliant
  • صفت عالی:

    most compliant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مطیع، سازگار، پذیرا، منطبق، آماده‌ی انجام، فرمانبردار، پذیرنده
- The company's new software is compliant with all industry regulations.
- نرم‌افزار جدید شرکت منطبق با تمامی مقررات صنعت است.
- She always follows the rules and is known for being compliant in her work.
- او همیشه قوانین را رعایت می‌کند و در محل کارش به عنوان فردی مطیع شناخته می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compliant

  1. adjective Willing to carry out the wishes of others
    Synonyms: docile, obedient, submissive, pliant, tractable, amenable, biddable, conformable, easy, flexible, acquiescent, manageable, meek, supple, willing, yielding
    Antonyms: defiant

ارجاع به لغت compliant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compliant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/compliant

لغات نزدیک compliant

پیشنهاد بهبود معانی