صفت تفضیلی:
more defiantصفت عالی:
most defiantمخالف، سرکش، عصیانگر، یاغی، نافرمان، متمرد، بیاعتنا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
She wore a defiant smile as she stood up to her boss, defending her ideas.
او درحالیکه در مقابل رئیسش ایستاده بود و از ایدههایش دفاع میکرد، لبخندی بیاعتنا زد.
The crowd grew more and more defiant, chanting slogans against the government.
جمعیت بیشتر و بیشتر به نافرمانی میپرداخت و شعارهایی علیه دولت سر میداد.
سرسخت، لجباز، یکدنده، مقاوم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They wanted him to repent but he was defiant to the end.
از او خواستند که اظهار ندامت کند؛ ولی او تا آخر سرسختی کرد.
The defiant teenager crossed his arms, refusing to apologize for his actions.
این نوجوان لجباز دستانش را روی هم گذاشت و از عذرخواهی برای کارهایش امتناع کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «defiant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defiant