آخرین به‌روزرسانی:

Defiant

dɪˈfaɪənt dɪˈfaɪənt

صفت تفضیلی:

more defiant

صفت عالی:

most defiant

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مخالف، سرکش، عصیانگر، یاغی، نافرمان، متمرد، بی‌اعتنا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

She wore a defiant smile as she stood up to her boss, defending her ideas.

او درحالی‌که در مقابل رئیسش ایستاده بود و از ایده‌هایش دفاع می‌کرد، لبخندی بی‌اعتنا زد.

The crowd grew more and more defiant, chanting slogans against the government.

جمعیت بیشتر و بیشتر به نافرمانی می‌پرداخت و شعارهایی علیه دولت سر می‌داد.

adjective

سرسخت، لجباز، یک‌دنده، مقاوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

They wanted him to repent but he was defiant to the end.

از او خواستند که اظهار ندامت کند؛ ولی او تا آخر سرسختی کرد.

The defiant teenager crossed his arms, refusing to apologize for his actions.

این نوجوان لجباز دستانش را روی هم گذاشت و از عذرخواهی برای کارهایش امتناع کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defiant

  1. adjective disobedient, disregardful
    Synonyms:
    rebellious insolent aggressive bold daring resistant obstinate insubordinate recalcitrant insubmissive challenging provocative reckless gutsy refractory sassy truculent mutinous contumacious
    Antonyms:
    obedient submissive respectful acquiescent submitting subordinating

ارجاع به لغت defiant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defiant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defiant

لغات نزدیک defiant

پیشنهاد بهبود معانی