با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Defiant

dɪˈfaɪənt dɪˈfaɪənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more defiant
  • صفت عالی:

    most defiant

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مخالف، سرکش، عصیانگر، یاغی، نافرمان، متمرد، بی‌اعتنا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She wore a defiant smile as she stood up to her boss, defending her ideas.
- او درحالی‌که در مقابل رئیسش ایستاده بود و از ایده‌هایش دفاع می‌کرد، لبخندی بی‌اعتنا زد.
- The crowd grew more and more defiant, chanting slogans against the government.
- جمعیت بیشتر و بیشتر به نافرمانی می‌پرداخت و شعارهایی علیه دولت سر می‌داد.
adjective
سرسخت، لجباز، یک‌دنده، مقاوم
- They wanted him to repent but he was defiant to the end.
- از او خواستند که اظهار ندامت کند؛ ولی او تا آخر سرسختی کرد.
- The defiant teenager crossed his arms, refusing to apologize for his actions.
- این نوجوان لجباز دستانش را روی هم گذاشت و از عذرخواهی برای کارهایش امتناع کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defiant

  1. adjective disobedient, disregardful
    Synonyms: aggressive, audacious, bold, challenging, contumacious, daring, gutsy, insolent, insubmissive, insubordinate, mutinous, obstinate, provocative, rebellious, recalcitrant, reckless, refractory, resistant, resistive, sassy, truculent
    Antonyms: acquiescent, obedient, respectful, submissive, submitting, subordinating

ارجاع به لغت defiant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defiant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defiant

لغات نزدیک defiant

پیشنهاد بهبود معانی