آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Challenging

    ˈtʃæləndʒɪŋ ˈtʃæləndʒɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    challenged

    شکل سوم:

    challenged

    سوم‌شخص مفرد:

    challenges

    صفت تفضیلی:

    more challenging

    صفت عالی:

    most challenging

    معنی challenging | جمله با challenging

    adjective B1

    چالش‌برانگیز، طاقت‌فرسا، دشوار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    a challenging and exciting job

    کاری چالش‌برانگیز و هیجان‌انگیز

    The year ahead will be challenging for us all.

    سال پیش‌ِرو برای همه‌ی ما طاقت‌فرسا خواهد بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد challenging

    1. verb take exception to
      Synonyms:
      opposing contesting resisting disputing gainsaying bucking examining traversing
      Antonyms:
      yielding acquiescing
    1. verb to claim
      Synonyms:
      objecting protesting demurring excepting remonstrating inveighing kicking squawking testing stimulating
    1. verb to come near, as in quality or amount
      Synonyms:
      approaching approximating rivalling
    1. verb to invite to a contest
      Synonyms:
      inviting calling questioning daring provoking testing facing confronting defying demanding appealing braving claiming charging querying protesting censuring fronting reproaching accusing controverting forbidding stumping slapping reclaiming bearding
    1. verb to call on another to do something requiring boldness
      Synonyms:
      daring defying
    1. adjective disturbingly provocative
      Synonyms:
      intriguing thought-provoking
    1. adjective requiring full use of your abilities or resources
      Synonyms:
      ambitious

    لغات هم‌خانواده challenging

    • noun
      challenge, challenger
    • adjective
      challenging, challenged, unchallengeable
    • verb - transitive
      challenge
    • adverb
      challengingly

    سوال‌های رایج challenging

    گذشته‌ی ساده challenging چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده challenging در زبان انگلیسی challenged است.

    شکل سوم challenging چی میشه؟

    شکل سوم challenging در زبان انگلیسی challenged است.

    سوم‌شخص مفرد challenging چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد challenging در زبان انگلیسی challenges است.

    صفت تفضیلی challenging چی میشه؟

    صفت تفضیلی challenging در زبان انگلیسی more challenging است.

    صفت عالی challenging چی میشه؟

    صفت عالی challenging در زبان انگلیسی most challenging است.

    ارجاع به لغت challenging

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «challenging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/challenging

    لغات نزدیک challenging

    • - challenged
    • - challenger
    • - challenging
    • - challengingly
    • - challis or challie
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.