با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Confronting

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    confronted
  • شکل سوم:

    confronted
  • سوم شخص مفرد:

    confronts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
در مقابلِ، دارای تقابل، در مواجهه (با)، بحث‌برانگیز
- I found her talk very engaging and at times confronting.
- به گمانم، گفته‌های او بسیار جذاب و گاهی‌وقت‌ها بحث‌برانگیز بود.
- I can understand why people found parts of the film confronting.
- می‌توانم درک کنم که چرا از نظر مردم بخش‌هایی از فیلم دارای تقابل بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confronting

  1. adjective facing
    Synonyms: face to face, meeting, encountering, opposing

ارجاع به لغت confronting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confronting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confronting

لغات نزدیک confronting

پیشنهاد بهبود معانی