جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Inviting

ɪnˈvaɪtɪŋ ɪnˈvaɪtɪŋ

معنی inviting | جمله با inviting

وسوسه‌انگیز، مجذوب‌کننده، اغواگر، جذاب، کشنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

her inviting look

نگاه وسوسه‌آمیز او

The lush green garden was an inviting spot.

باغ سرسبز مکانی جذاب بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a big, inviting-looking cake!

کیک بزرگی که انسان را به سوی خود می‌کشد!

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inviting

adjective alluring, captivating

Synonyms:

attractive appealing charming engaging enticing fascinating tempting seductive magnetic pleasing agreeable delightful welcoming warm winning winsome beguiling intriguing provocative encouraging open persuasive bewitching mouthwatering cordial

Antonyms:

disgusting uninviting disenchanting

لغات هم‌خانواده inviting

noun
invitation, invite

adjective
uninvited, inviting

verb - transitive
invite

adverb
invitingly

ارجاع به لغت inviting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «inviting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inviting

لغات نزدیک inviting

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!