صفت تفضیلی:
more magneticصفت عالی:
most magneticآهنربایی
مغناطیسی، آهنربا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
magnetic needle
سوزن مغناطیسی
magnetic charger
مغناطیسگر
a magnetic alloy
آلیاژ آهنربا
the magnetic poles
قطبهای مغناطیسی، آسههای زمین کشند
his magnetic eyes and voice
چشمان و صدای گیرای او
An idea so magnetic that he could not free himself of it.
اندیشهای آنچنان جذاب که او نمیتوانست خود را از قید آن رها کند.
پسماند مغناطیسی، مالش مغناطیسی
همزن مغناطیسی
مغناطیسپذیری، برکشندپذیری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «magnetic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/magnetic