با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Magnet

ˈmæɡnɪt ˈmæɡnɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    magnets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    مغناطیس، آهن‌ربا
  • noun countable
    اهن ربا، مغناطیس، جذب کردن
    • - Love of fame is a magnet that draws young people to sports.
    • - عشق به شهرت جوانان را به سوی ورزش می‌کشد.
    • - New York became a magnet for exiled artists.
    • - نیویورک آهن‌ربایی برای جلب هنرمندان تبعیدی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد magnet

  1. noun A characteristic that provides pleasure and attracts
    Synonyms: attraction, lodestone, magnetite, magnetic iron ore, bar-magnet, electromagnet, attractor, horseshoe magnet, attracter, attractive feature

ارجاع به لغت magnet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «magnet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/magnet

لغات نزدیک magnet

پیشنهاد بهبود معانی