Invitation

ˌɪnvɪˈteɪʃn ˌɪnvɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    invitations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun A2
دعوت، وعده‌خواهی، وعده‌گیری، جلب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- at the invitation of the Chinese government
- بنا به دعوت دولت چین
- We did not accept their invitation.
- ما دعوت آن‌ها را نپذیرفتیم.
- I received their invitation yesterday.
- دعوت‌نامه‌ی آن‌ها را دیروز دریافت کردم.
- Leaving a house - door open is an invitation to theft.
- باز گذاشتن در خانه وسوسه‌ای برای دزدی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invitation

  1. noun proposal; asking
    Synonyms: allurement, appeal, attraction, begging, bid, bidding, call, challenge, compliments, coquetry, date, encouragement, enticement, feeler, ground, hit, incitement, inducement, invite, lure, motive, offer, open door, overture, paper, pass, petition, pressure, proffer, prompting, proposition, provocation, rain check, reason, request, solicitation, suggestion, summons, supplication, temptation, urge

Collocations

لغات هم‌خانواده invitation

ارجاع به لغت invitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invitation

لغات نزدیک invitation

پیشنهاد بهبود معانی