گذشتهی ساده:
beggedشکل سوم:
beggedسومشخص مفرد:
begsعجز و لابه، التماس، گدایی، درزیوگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lived by begging.
او با گدایی روزگار میگذراند.
It was time to start begging again.
زمان آن بود که دوباره التماس کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «begging» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/begging