گذشتهی ساده:
luredشکل سوم:
luredسومشخص مفرد:
luresوجه وصفی حال:
luringشکل جمع:
luresگیرایی، جذبه، کشش، دام، تله (هر چیزی که جلب یا وسوسه میکند)
the lure of the stage
گیرایی صحنهی تئاتر
that free country's lure for settlers
جاذبهی آن کشور آزاد برای مهاجران
طعمه (حشرهی مصنوعی یا حیوان کوچک دیگری که به قلاب ماهیگیری متصل میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The colorful lure bobbed enticingly in the water.
طعمهی رنگارنگ بهطرز اغواکنندهای در آب حرکت میکرد.
As the sun set, the fish began to gather around the lure.
پس از غروب خورشید، ماهیها شروع به جمع شدن در اطراف طعمه کردند.
طبله (وسیلهای است که در شاهینبازی استفاده میشود و معمولاً از چرم ساخته میشود و یک جفت بال یا پر پرنده به آن متصل است)
The falconer used a lure to train the hawk.
شاهینباز از طبله برای آموزش دادن به شاهین استفاده کرد.
The feathered lure swayed gently in the breeze, drawing the hawk's attention.
طبلهی پردار بهآرامی در نسیم تکان میخورد و توجه شاهین را به خود جلب میکرد.
فراخواندن (شاهین) (با استفاده از طبله)
The falconer lured the hawk with precision and skill.
شاهینباز با دقت و مهارت بالا شاهین را فراخواند.
The trainer demonstrated how to lure the hawk.
مربی نشان داد که چگونه میتوان شاهین را فراخواند.
اغوا کردن، فریفتن، وسوسه کردن (برای انجام کاری یا رفتن به جایی بهویژه با ارائهی چیزی فریبنده)
I was lured on by her beauty.
زیبایی او مرا اغوا کرد.
Don't let money lure you into doing something wrong.
نگذار پول تو را به انجام کار خلاف وسوسه کند.
They advertise in order to lure customers.
برای فریب مشتری آگهی میدهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lure