با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Carrot

ˈkærət ˈkærət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    carrots

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable A2
    غذا و آشپزی هویج، زردک
  • noun
    وعده و وعید، پاداش، (مجازی) هرچیز مشوق یا استمالت کننده، انگیزانه، انگیزگر، انگیزه
    • - Free housing was the carrot with which they interested employees to go south.
    • - خانه‌ی مجانی انگیزه‌ای بود که با آن کارمندان را به رفتن به جنوب راغب می‌کردند.
    • - the carrot and the stick
    • - (سیاستِ) تهدید و ترغیب، (روشِ) بیم و امید
    • - hold out/offer a carrot to somebody
    • - تطمیع کردن، (با رشوه) از راه به در بردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد carrot

  1. noun Perennial plant widely cultivated as an annual in many varieties for its long conical orange edible roots; temperate and tropical regions
    Synonyms: enticement, plant, cultivated carrot, reward, root, top, Daucus carota sativa

ارجاع به لغت carrot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carrot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/carrot

لغات نزدیک carrot

پیشنهاد بهبود معانی