گذشتهی ساده:
inveigledشکل سوم:
inveigledسومشخص مفرد:
inveiglesوجه وصفی حال:
inveiglingاز راه به در بردن، فریفتن، سرگرم کردن، گمراه کردن و بردن، به دام انداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He inveigled young girls.
او دختران جوان را گمراه میکرد.
He finally inveigled the rich widow into marrying him.
بالأخره بیوه زن پولدار را فریب داد و با او ازدواج کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inveigle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inveigle