آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ بهمن ۱۴۰۳

    Manipulate

    məˈnɪpjəleɪt məˈnɪpjəleɪt

    گذشته‌ی ساده:

    manipulated

    شکل سوم:

    manipulated

    سوم‌شخص مفرد:

    manipulates

    وجه وصفی حال:

    manipulating

    معنی manipulate | جمله با manipulate

    verb - transitive C1

    با دست عمل کردن، با استادی درست کردن، با مهارت انجام دادن، اداره کردن، تدبیر کردن، (با دست) به کار بردن، برزیدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    The retarded child found it difficult to manipulate a pencil.

    برای کودک عقب‌افتاده به کار بردن مداد دشوار بود.

    The monkey was trained to manipulate simple devices.

    به کار بردن ابزار ساده را به میمون آموخته بودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was an expert both in manipulating the dialectic processes and in applying them to theology.

    او در پردازش فرآیندهای دیالکتیکی و همچنین در به کار زدن آن‌ها در الهیات استاد بود.

    Providence has manipulated events to this end.

    مشیت الهی عاقبت کار را چنین ترتیب داده ‌است.

    verb - transitive

    دستکاری کردن، انگولک کردن، سر دیگران شیره مالیدن، دست بردن (در چیزی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    to manipulate in election

    در انتخابات تقلب کردن

    to manipulate a situation to satisfy one's greed

    برای اقناع حرص و آز خود از موقعیت بهره‌گیری کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She knew how to manipulate her husband's weaknesses.

    آن زن می‌دانست چگونه از نقاط ضعف شوهرش استفاده کند.

    Groups who manipulate prices.

    گروه‌هایی که با دغل‌کاری قیمت‌ها را تعیین می‌کنند.

    He has manipulated the accounts.

    او در حساب‌ها دست برده‌ است.

    The text has been manipulated through the omission of passages.

    با حذف تعدادی از عبارات، متن را مخدوش کرده‌اند.

    The police report had been manipulated.

    گزارش پلیس دستکاری شده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد manipulate

    1. verb maneuver, handle physically
      Synonyms:
      use operate work manage employ handle wield form shape mold feel finger thumb ply swing
      Antonyms:
      leave alone
    1. verb change to suit one’s desire
      Synonyms:
      use control handle influence guide direct steer shape mold play engineer maneuver conduct exploit massage negotiate jockey finagle finesse machinate beguile play games pull strings pull wires push around upstage
      Antonyms:
      leave alone

    لغات هم‌خانواده manipulate

    • noun
      manipulation, manipulator
    • adjective
      manipulative
    • verb - transitive
      manipulate

    سوال‌های رایج manipulate

    گذشته‌ی ساده manipulate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده manipulate در زبان انگلیسی manipulated است.

    شکل سوم manipulate چی میشه؟

    شکل سوم manipulate در زبان انگلیسی manipulated است.

    وجه وصفی حال manipulate چی میشه؟

    وجه وصفی حال manipulate در زبان انگلیسی manipulating است.

    سوم‌شخص مفرد manipulate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد manipulate در زبان انگلیسی manipulates است.

    ارجاع به لغت manipulate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «manipulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/manipulate

    لغات نزدیک manipulate

    • - maniple
    • - manipular
    • - manipulate
    • - manipulation
    • - manipulative
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.