آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ مرداد ۱۴۰۴

    Negotiate

    nəˈɡoʊʃieɪt nɪˈɡəʊʃieɪt

    گذشته‌ی ساده:

    negotiated

    شکل سوم:

    negotiated

    سوم‌شخص مفرد:

    negotiates

    وجه وصفی حال:

    negotiating

    معنی negotiate | جمله با negotiate

    verb - intransitive verb - transitive C1

    گفت‌وگو کردن، مذاکره کردن، چانه زدن، رایزنی کردن

    He wanted to negotiate before naming a price.

    او می‌خواست قبل‌از ذکر قیمت چک‌وچانه بزند.

    teachers are negotiating for higher salaries.

    معلمان برای دریافت حقوق بیشتر درحال مذاکره‌اند.

    verb - transitive

    عبور کردن، پشت سر گذاشتن، گذر کردن، طی کردن (مسیر دشوار)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The hikers negotiated steep cliffs to reach the summit.

    کوهنوردان برای رسیدن به قله، صخره‌های شیب‌دار را پشت سر گذاشتند.

    It took them hours to negotiate the dense jungle.

    ساعت‌ها طول کشید تا از جنگل انبوه گذر کنند.

    verb - transitive

    مقابله کردن، از پسِ چیزی برآمدن، عبور کردن، مدیریت کردن، حل‌وفصل کردن، پشت سر گذاشتن (مشکل یا دوره‌ی دشوار)

    It won’t be easy to negotiate the challenges ahead.

    عبور از چالش‌های پیش‌رو آسان نخواهد بود.

    They are negotiating a complicated legal issue.

    آن‌ها درحال مقابله با مسئله‌ی حقوقی پیچیده‌ای هستند.

    verb - transitive

    اقتصاد واگذار کردن، نقد کردن، معامله کردن، انتقال دادن، تبدیل کردن به پول (چک یا سند مالی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    The bank refused to negotiate the draft due to missing signatures.

    بانک به‌دلیل نبود امضاها از نقد کردن حواله خودداری کرد.

    They negotiated a financial instrument in return for immediate cash.

    آن‌ها ابزار مالی را در ازای دریافت فوری پول نقد معامله کردند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد negotiate

    1. verb bargain, discuss
      Synonyms:
      deal agree arrange settle discuss treat manage adjust contract confer debate handle mediate transact consult conciliate connect network parley arbitrate stipulate accommodate intercede moderate referee umpire dicker swap compose covenant adjudicate work out make a deal come across with make terms step in concert bury the hatchet cut a deal horse trade bring to terms work out a deal hammer out a deal
    1. verb traverse, cross
      Synonyms:
      cross pass get around pass through get past clear get over surmount hurdle leap over vault overleap
      Antonyms:
      stay remain
    1. verb to transfer
      Synonyms:
      barter arrange conclude allocate fix set transmit settle

    Collocations

    negotiate a peace agreement

    مذاکره برای یک توافقنامه صلح

    negotiate a settlement

    مذاکره برای توافق/حل و فصل

    سوال‌های رایج negotiate

    گذشته‌ی ساده negotiate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده negotiate در زبان انگلیسی negotiated است.

    شکل سوم negotiate چی میشه؟

    شکل سوم negotiate در زبان انگلیسی negotiated است.

    وجه وصفی حال negotiate چی میشه؟

    وجه وصفی حال negotiate در زبان انگلیسی negotiating است.

    سوم‌شخص مفرد negotiate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد negotiate در زبان انگلیسی negotiates است.

    ارجاع به لغت negotiate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «negotiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/negotiate

    لغات نزدیک negotiate

    • - negotiable
    • - negotiant
    • - negotiate
    • - negotiate a peace agreement
    • - negotiate a settlement
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.