گذشتهی ساده:
networkedشکل سوم:
networkedسومشخص مفرد:
networksوجه وصفی حال:
networkingشکل جمع:
networksشبکه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a network of roads
شبکهی راهها
a network of canals
شبکهی آبراهها
a network of nerves
شبکهی اعصاب
electricity network
شبکهی برق
an espionage network
شبکه جاسوسی
a terrorist network
شبکه تروریستی
a television network
شبکهی تلویزیونی
network analysis
تحلیل شبکه
network hardware
سختافزار شبکه
شبکه توری، شبکه ارتباطی، وابسته به شبکه
network news
خبر شبکهای (در برابر خبر محلی که از ایستگاه بهخصوصی پخش میشود)
The entire country is networked with canals and railways.
سرتاسر کشور دارای شبکهای از آبراه و راهآهن است.
کامپیوتر (سازگانی مرکب از یک یا چند کامپیوتر و پایانه و چاپگر و غیره) شبکه، همبند
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
همبند کردن، شبکهای کردن
پخش شده توسط کلیهی ایستگاههای بنگاه پراکنش
تورسازی، توری سازی، ساختن پارچهی توری، تورینه سازی
شبکه درست کردن، تماس برقرار کردن، دارای شبکه کردن یا شدن، شبکهبندی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «network» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/network