شکل جمع:
gridsشبکه (الگو یا ساختار ساختهشده از خطوط افقی و عمودی)
The garden was planted in a grid pattern.
باغ بهصورت شبکهای کاشته شد.
The spreadsheet displayed data in a neat grid format.
صفحهگسترده دادهها را در قالب شبکهای منظم نمایش میدهد.
برق شبکه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Without the grid, we would not have reliable access to power.
بدون شبکه، دسترسی مطمئنی به برق نخواهیم داشت.
The grid distributes power across the city.
شبکه برق را در سطح شهر توزیع میکند.
The grid operator monitors electricity flow.
اپراتور شبکه جریان برق را پایش میکند.
جغرافیا شبکه (شطرنجی) (الگویی از مربعها با اعداد یا حروف که برای یافتن مکانها روی نقشه از آن استفاده میشود)
The map displayed a detailed grid of streets.
نقشه شبکهای دقیق از خیابانها را نشان میداد.
The map had a grid, making it easy to locate specific points.
نقشه شبکهای شطرنجی داشت که مکانیابی نقاط خاص را آسان میکرد.
ورزش محل شروع، گرید (در مسابقات اتومبیلرانی)
The driver positioned his car on the grid.
راننده اتومبیل خود را در محل شروع مستقر کرد.
Each driver awaited the signal to start from the grid.
هر راننده منتظر علامت برای شروع از گرید بود.
صفحه، پلاک، شبکه (در باتری)
He carefully inspected the grid of the storage battery for any signs of damage.
صفحهی باتری ذخیرهسازی را برای هرگونه علائم آسیب بهدقت بررسی کرد.
The grid of the battery played a crucial role in conducting and distributing electrical energy.
شبکهی باتری نقش مهمی در هدایت و توزیع انرژی الکتریکی داشت.
برق شبکه (در لامپ الکترونی)
The grid is an essential component of electron tubes.
شبکه جزئی ضروری در لامپهای الکترونی است.
The electron tube's performance greatly depends on the stability of its grid.
عملکرد لامپ الکترونی تا حد زیادی به پایداری شبکهی آن بستگی دارد.
ورزش زمین (در فوتبال آمریکایی)
The football players lined up on the grid.
بازیکنان فوتبال در زمین صفآرایی کردند.
The players ran across the grid.
بازیکنان زمین دویدند.
هر چیز شبکهمانند
The jail building was a grid of hallways and stairwells.
ساختمان زندان شبکهای از راهروها و راهپلهها بود.
The grid of relationships in this small town is complex and interconnected.
شبکهی روابط در این شهر کوچک پیچیده و بههمپیوسته است.
(انگلیس) صفحهی آهن مشبک که بر کف برخی راهها میگذارند تا چهارپایان نتوانند از آن رد شده و وارد جاده شوند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grid