شکل جمع:
frameworksاستخوانبندی، چارچوب، اسکلت، بدنه، تنه
The framework of the new building is made of steel.
اسکلت ساختمان جدید از فولاد ساخته شده است.
wooden framework
چارچوب چوبی
چارچوب، ساختار، استخوانبندی، نظام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the framework for the new project
چارچوب پروژهی جدید
The legal framework of the country is designed to protect the rights of citizens.
نظام قانونی کشور برای حفاظت از حقوق شهروندان طرحریزی شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «framework» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/framework