شکل جمع:
frameworksاستخوانبندی، چارچوب، اسکلت، بدنه، تنه
The framework of the new building is made of steel.
اسکلت ساختمان جدید از فولاد ساخته شده است.
The framework of the tent is made of lightweight aluminum poles.
چارچوب چادر از میلههای آلومینیومی سبک ساخته شده است.
wooden framework
چارچوب چوبی
چارچوب، ساختار، استخوانبندی، نظام، قالب فکری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The legal framework of the country is designed to protect the rights of citizens.
نظام قانونی کشور برای حفاظت از حقوق شهروندان طرحریزی شده است.
We need a new conceptual framework to understand modern identity.
برای درک هویت مدرن به ساختار مفهومی جدیدی نیاز داریم.
the framework for the new project
چارچوب پروژهی جدید
شکل جمع framework در زبان انگلیسی frameworks است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «framework» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/framework