فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Framed

freɪmd freɪmd

سوم‌شخص مفرد:

frames

وجه وصفی حال:

framing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(عکس و پوستر) در قاب قرارگرفته، قاب‌شده

a framed photograph of her father

عکس قاب‌شده‌ای از پدرش

framed posters

پوسترهای در قاب قرار‌گرفته

adjective

(ساختمان) اسکلت ساخته‌شده از موادی مشخص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a traditional oak-framed house

خانه‌ای سنتی دارای اسکلت ساخته‌شده از چوب بلوط

a timber-framed house

خانه‌ای دارای اسکلت ساخته‌شده از چوب

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد framed

  1. adjective surrounded by a frame
    Synonyms:
    enclosed bordered outlined encircled confined wrapped mounted encased enveloped fringed wreathed clasped girdled matted compassed
  1. adjective arranged beforehand
    Synonyms:
    fixed set up planted faked cooked up trumped up
  1. adjective made of wood
    Synonyms:
    constructed timbered carpentered beamed trussed raftered girdered scaffolded

ارجاع به لغت framed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «framed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/framed

لغات نزدیک framed

پیشنهاد بهبود معانی