فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Fringed

frɪndʒd frɪndʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    fringes
  • وجه وصفی حال:

    fringing

معنی

  • حاشیه‌دار، ریشه‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fringed

  1. adjective edged
    Synonyms: befringed, bordered, ornate

ارجاع به لغت fringed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fringed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fringed

لغات نزدیک fringed

پیشنهاد بهبود معانی