امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ornate

ɔːrˈneɪt ɔːˈneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بیش‌ازحد آراسته، مزین، مصنوع، پر آب و تاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the ornate decorations of an 18th century church
- تزیینات پر زرق و برق یک کلیسای قرن هیجدهم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ornate

  1. adjective fancily decorated
    Synonyms: adorned, aureate, baroque, beautiful, bedecked, bright, brilliant, busy, colored, convoluted, dazzling, elaborate, elegant, embroidered, fancy, fine, flamboyant, flashy, flaunting, florid, flowery, fussy, gaudy, gilded, glamorous, glitzy, glossy, high-wrought, jeweled, lavish, luscious, magnificent, meretricious, opulent, ornamented, ostentatious, overdone, overelaborate, pretentious, resplendent, rich, rococo, showy, sparkling, splashy, sumptuous, superficial, tawdry, variegated
    Antonyms: plain, simple

ارجاع به لغت ornate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ornate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ornate

لغات نزدیک ornate

پیشنهاد بهبود معانی