انگلیسی آمریکایی بداخلاقی، بدقلقی، بدعنقی، تندخویی، لجوجی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The child’s orneriness often led to conflicts with his classmates.
بداخلاقی کودک اغلب منجر به درگیری با همکلاسیهایش میشد.
The old man's orneriness was known throughout the neighborhood.
بدعنقی پیرمرد در تمام محله مشخص شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «orneriness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orneriness