صفت تفضیلی:
ornerierصفت عالی:
orneriestشکل نوشتاری دیگر این لغت: ornary
انگلیسی آمریکایی بداخلاق، بدقلق، بدعنق، تندخو، لجوج، عبوس
The old man was ornery all day.
پیرمرد تمام روز عبوس بود.
My ornery neighbor always complains about the noise from our backyard.
همسایهی بداخلاقم همیشه از صدا در حیاطخلوت ما شاکی است.
انگلیسی آمریکایی بازیگوش، شیطان، شرور، آتشپاره
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ornery puppy chewed on the furniture instead of his toys.
تولهسگ بازیگوش بهجای اسباببازیهایش، مبلمان را میجوید.
The ornery cat refused to come out from under the bed.
گربهی آتشپاره حاضر نشد از زیر تخت بیرون بیاید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ornery» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ornery