فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ornery

ˈɔːrnəri ˈɔːnəri

صفت تفضیلی:

ornerier

صفت عالی:

orneriest

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: ornary

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

انگلیسی آمریکایی بداخلاق، بدقلق، بدعنق، تندخو، لجوج، عبوس

The old man was ornery all day.

پیرمرد تمام روز عبوس بود.

My ornery neighbor always complains about the noise from our backyard.

همسایه‌ی بداخلاقم همیشه از صدا در حیاط‌خلوت ما شاکی است.

adjective

انگلیسی آمریکایی بازیگوش، شیطان، شرور، آتش‌پاره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The ornery puppy chewed on the furniture instead of his toys.

توله‌سگ بازیگوش به‌جای اسباب‌بازی‌هایش، مبلمان را می‌جوید.

The ornery cat refused to come out from under the bed.

گربه‌ی آتش‌پاره حاضر نشد از زیر تخت بیرون بیاید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ornery

  1. adjective mean
    Synonyms:
    nasty difficult disagreeable unfriendly ill-tempered irritable crabby cranky grouchy grumpy surly quarrelsome vicious contemptible rotten sour obstinate testy cantankerous hard-nosed ignoble crusty

ارجاع به لغت ornery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ornery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ornery

لغات نزدیک ornery

پیشنهاد بهبود معانی