فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Ornery

ˈɔːrnəri ˈɔːnəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    ( ornary ، onery =) عادی، معمولی، اذیت‌کننده، بدخلق
    • - The old man was ornery all day.
    • - پیرمرد تمام روز عبوس بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ornery

  1. adjective mean
    Synonyms: cantankerous, contemptible, crabby, cranky, crusty, difficult, disagreeable, grouchy, grumpy, hard-nosed, ignoble, ill-tempered, irritable, nasty, obstinate, quarrelsome, rotten, sour, surly, testy, unfriendly, vicious

ارجاع به لغت ornery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ornery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ornery

لغات نزدیک ornery

پیشنهاد بهبود معانی