آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ فروردین ۱۴۰۴

    Vicious

    ˈvɪʃəs ˈvɪʃəs

    صفت تفضیلی:

    more vicious

    صفت عالی:

    most vicious

    معنی vicious | جمله با vicious

    adjective C2

    وحشی، وحشیانه، بدسگال، بدکار، شرور، خبیث،کینه‌توزانه، بدطینت، بدجنس

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    A vicious thug attacked the old man in the alley.

    اوباش شروری در کوچه به پیرمرد حمله کرد.

    That vicious dog has bitten several people.

    آن سگ وحشی چندین نفر را گاز گرفته است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The criminals carried out a vicious assault on the shopkeeper.

    جنایتکاران، حمله‌ی کینه‌توزانه‌ای به مغازه‌دار انجام دادند.

    a vicious stepmother

    نامادری بدجنس

    Stalin's vicious policies

    سیاست‌های شرورانه‌ی استالین

    adjective C2

    دردناک، وحشتناک، بی‌رحمانه، ظالمانه، شدید

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    She was hurt by the vicious lies spread about her.

    او از دروغ‌های بی‌رحمانه‌ای که درباره‌اش منتشر شد، رنج برد.

    I have a vicious headache that won’t go away.

    سردرد شدیدی دارم که از بین نمی‌رود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The victims suffered under vicious conditions in the prison.

    قربانیان در شرایط وحشتناک زندان، عذاب کشیدند.

    a vicious blow to the head

    ضربه‌ا‌ی جانانه به سر

    a vicious rainstorm

    توفان و باران شدید

    a vicious tumor

    غده‌‌ای بدخیم

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد vicious

    1. adjective corrupt, wrong
      Synonyms:
      bad wrong dangerous immoral wicked base vile atrocious heinous flagitious nefarious iniquitous monstrous diabolical fiendish villainous reprehensible degenerate depraved degraded contaminated impure putrid rotten faulty abandoned demoralized perverse profligate reprobate unprincipled insubordinate licentious lewd libidinous miscreant barbarous savage ferocious untamed wild cruel violent indecent impious infamous worthless abhorrent
      Antonyms:
      good right nice gentle
    1. adjective nasty, hateful
      Synonyms:
      mean evil wicked hateful dirty tough rough fierce cruel brutal violent intense horrid lousy furious frightful savage beastly spiteful malicious venomous poisonous vindictive malevolent murderous rancorous cussed ornery malign defamatory slanderous backbiting despiteful bloodthirsty vehement
      Antonyms:
      nice kind friendly pleasant

    سوال‌های رایج vicious

    صفت تفضیلی vicious چی میشه؟

    صفت تفضیلی vicious در زبان انگلیسی more vicious است.

    صفت عالی vicious چی میشه؟

    صفت عالی vicious در زبان انگلیسی most vicious است.

    ارجاع به لغت vicious

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «vicious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vicious

    لغات نزدیک vicious

    • - vicinal
    • - vicinity
    • - vicious
    • - vicious circle
    • - vicissitude
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.