صفت تفضیلی:
lousierصفت عالی:
lousiestشپشو، کثیف، چرکین، اکبیری، نکبت، پست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the hungry, lousy natives
بومیهای گرسنه و شپشو
His speech was really lousy.
سخنرانی او واقعاً بد بود.
It was a lousy movie.
فیلم خیلی گندی بود.
The hall was lousy with violinists.
در سالن ویولونیستها از سروگوش آدم بالا میرفتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lousy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lousy