فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Lousy

ˈlaʊzi ˈlaʊzi

صفت تفضیلی:

lousier

صفت عالی:

lousiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

شپشو، کثیف، چرکین، اکبیری، نکبت، پست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the hungry, lousy natives

بومی‌های گرسنه و شپشو

His speech was really lousy.

سخنرانی او واقعاً بد بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

It was a lousy movie.

فیلم خیلی گندی بود.

The hall was lousy with violinists.

در سالن ویولونیست‌ها از سروگوش آدم بالا می‌رفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lousy

  1. adjective very bad
    Synonyms:
    bad awful terrible horrible poor inferior rotten dirty vicious harmful hateful miserable mean low despicable vile base contemptible execrable outrageous faulty no good disliked unwelcome unpopular second-rate shoddy slovenly
    Antonyms:
    good great wonderful magnificent

ارجاع به لغت lousy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lousy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lousy

لغات نزدیک lousy

پیشنهاد بهبود معانی