جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Unpopular

ʌnˈpɑːpjələr ʌnˈpɒpjələ

معنی و نمونه‌جمله

غیرمشهور، بدنام، غیرمحبوب، منفور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The president soon became unpopular.

رئیس‌جمهور خیلی زود محبوبیت خود را از دست داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unpopular

adjective not liked or sought after

Synonyms:

unwanted unwelcome disliked undesirable rejected unloved despised detested hated abhorred scorned shunned ostracized unattractive weird obnoxious lousy loser out of favor disfavored unvalued unaccepted disesteemed avoided out gross creepy dumped nerdy drip wimpy execrated

Antonyms:

popular liked desirable wanted delightful

ارجاع به لغت unpopular

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «unpopular» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unpopular

لغات نزدیک unpopular

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!