نامحبوب، دوستنداشتنی، محروم از محبت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He found himself alone and unloved.
خودش را تنها و نامحبوب یافت.
Melanie felt unloved.
ملانین حس کرد دوستنداشتنی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unloved» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unloved