(بهطور خیرهکننده) دلربایی، خوشگلی، زیبایی، جذابیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was enthralled with the sheer loveliness of the setting.
شیفته و مفتونِ زیباییِ محض محیط شدم.
She is killing me with her loveliness.
دلرباییاش من رو کشته.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «loveliness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loveliness