تحقیر، اهانت، خفت، خواری، تمسخر، بیاحترامی، نگاه از بالا
They looked at foreigners with contempt.
آنها به خارجیان با نظر تحقیر مینگریستند.
His contempt for the rules made him unpopular among his colleagues.
بیاحترامیاش به قوانین باعث شد در میان همکارانش محبوب نباشد.
His actions brought his nation into contempt.
اعمال او موجب سرافکندگی ملت او شد.
حقوق بیاحترامی، توهین، اهانت (به دادگاه)
همچنین میتوان از contempt of court استفاده کرد.
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lawyer faced contempt charges after walking out during the judge’s statement.
وکیل بهدلیل ترک جلسه هنگام صحبت قاضی با اتهام اهانت به دادگاه روبهرو شد.
Yelling in the courtroom can be considered contempt of court.
داد زدن در دادگاه میتواند مصداق توهین به دادگاه باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contempt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contempt