گذشتهی ساده:
regardedشکل سوم:
regardedسومشخص مفرد:
regardsوجه وصفی حال:
regardingشکل جمع:
regardsنگاه، نظر، توجه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
without regard to race or religion
بدون در نظر گرفتن نژاد یا مذهب
Hossein had no regard for his health.
حسین بهسلامتی خود توجهی نمیکرد.
She looked at me with a steady regard.
زلزل به من نگاه میکرد.
درود، سلام، احترام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Give my regards to your brother.
سلام مرا به برادرت برسان.
I have a high regard for my former teachers.
من برای معلمهای سابق خودم احترام زیادی قایلم.
a man of small regard
مرد کم احترام
بابت، باره
in regard to your plan
دربارهی نقشهی شما
ملاحظه کردن، اعتنا کردن
نگریستن، نگاه کردن، چشم دوختن، با دقت نگاه کردن، خیره شدن
He regarded me from the corner of his eye.
از گوشهی چشمش به من نگاه کرد.
راجع بودن به، وابسته بودن به
We are well-supplied as regards food.
تا آنجا که مربوط به خوراک میشود کمبود نداریم.
that which regards our welfare
آنچه که با رفاه ما سروکار دارد
به حساب آوردن، به شمار آوردن، تلقی کردن
He regards taxes as a heavy burden.
او مالیاتها را بهعنوان باری سنگین تلقی میکند.
I regard you as my brother.
به چشم برادری به تو نگاه میکنم.
احترام گذاشتن، احترام قائل شدن
I regard your father highly.
من برای پدر شما احترام زیادی قایل هستم.
نظر به اینکه، با توجه به اینکه
بدون در نظر گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «regard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/regard