گذشتهی ساده:
reputedشکل سوم:
reputedسومشخص مفرد:
reputesوجه وصفی حال:
reputingآوازه داشتن، شمردن، فرض کردن، شهرت داشتن، اشتهار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Your neighbor is reputed to be rich.
مشهور است که همسایهی تو پولدار است.
She was reputed to have had an affair with the neighbor's boy.
شایع بود که با پسر همسایه رابطه دارد.
The town's people held her in high repute.
مردم شهر او را به نیکی میشناختند.
دارای شهرت خوب، معتبر، به نیکی شناخته شده، سربلند
خوشنام (یا بدنام)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «repute» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repute