آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Name

    neɪm neɪm

    گذشته‌ی ساده:

    named

    شکل سوم:

    named

    سوم‌شخص مفرد:

    names

    وجه وصفی حال:

    naming

    شکل جمع:

    names

    معنی name | جمله با name

    noun countable A1

    نام، اسم

    My name is Manoochehr.

    نام من منوچهر است.

    Please spell your name for me.

    لطفاً اسم خود را برای من هجی کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    family name

    نام خانوادگی

    The name of this fruit is apple.

    اسم این میوه سیب است.

    You must learn the names of all countries.

    باید نام همه‌ی کشورها را یاد بگیری.

    It is wrong to call names.

    لقب زشت دادن کار درستی نیست.

    noun

    اسم و رسم، خانواده، ایل و تبار، خاندان، نام و شهرت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    In Shiraz he made quite a name for himself.

    در شیراز برای خودش اسم و رسمی پیدا کرد.

    By his evil deeds he stained his family name.

    با اعمال بدش شهرت خانوادگی خود را لکه‌دار کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was the last of his name.

    او آخرین فرد آن خانواده بود.

    noun

    آدم برجسته، نامدار، خوش نام، معروف، حاوی نام، با نام

    He had a name for learning.

    او در دانش شهره بود.

    the greatest name in the history of science

    بزرگ‌ترین شخصیت تاریخ علم

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A good name is better than money.

    نیکنامی از پول بهتر است.

    in the name of God, the merciful, and the compassionate

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    a name brand

    کالای مارک معروف

    verb - transitive

    نامیدن، نام دادن

    They named him Ahmed.

    او را احمد نامیدند.

    verb - transitive

    نام بردن

    He has been named for the job.

    برای آن شغل از او نام برده شده است.

    The child was named after his grandfather.

    نام پدر‌بزرگ را روی نوزاد گذاشتند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I am not going to name names.

    من از کسی نام نخواهم برد.

    Name that tree.

    نام آن درخت را بگو.

    He can name all of the Emams.

    او نام همه‌ی امام‌ها را می‌داند.

    He couldn't even name one African country.

    او نمی‌توانست حتی یک کشور افریقایی را نام ببرد.

    He doesn't have a penny to his name.

    او یک شاهی هم ندارد.

    verb - transitive

    به نام صداکردن

    He was king in name only.

    او فقط به‌ اسم شاه بود.

    adjective

    مشهور، نامدار

    Each suitcase must have a name tag.

    هر یک از چمدانها باید بر چسب حاوی نام صاحب آن را داشته باشد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد name

    1. noun title given to something, someone
      Synonyms:
      title term designation label nickname moniker appellation style brand tag heading sign handle flag epithet alias pseudonym pen name stage name trade name sobriquet denomination compellation cognomen rubric signature autograph proper name surname nomen autonym agname place name head matronymic patronymic agnomen prenomen eponym nom de plume nom de guerre monogram pet name
    1. noun fame, distinction
      Synonyms:
      reputation renown honor repute note credit praise report rep esteem eminence distinction character
    1. noun celebrity
      Synonyms:
      star somebody personality celeb notable notability big name entertainer hero superstar luminary lion headliner
      Antonyms:
      unknown
    1. verb give a title
      Synonyms:
      call label title term designate entitle style tag nickname identify dub define classify christen baptize denominate characterize give a handle put tag on cognominate nomenclature ticket
    1. verb choose, designate
      Synonyms:
      select elect nominate designate delegate specify cite appoint identify recognize refer to denote suggest indicate tag mark single out mention declare announce connote signify list index classify instance tap peg pin down put down for put finger on slot commission make remark
      Antonyms:
      neglect ignore

    Collocations

    in the name of

    به نام

    know only by name

    فقط به‌اسم شناختن

    Idioms

    call names

    فحش دادن، اسم بد روی کسی گذاشتن، بد و بیراه گفتن

    دشنام دادن، به زشتی نام بردن (از)، لقب زشت دادن به، ناسزا گفتن

    in name only

    فقط به اسم (نه واقعاً)

    to one's name

    تعلق به

    لغات هم‌خانواده name

    • noun
      name
    • adjective
      named, nameless
    • verb - transitive
      name, rename
    • adverb
      namely

    سوال‌های رایج name

    گذشته‌ی ساده name چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده name در زبان انگلیسی named است.

    شکل سوم name چی میشه؟

    شکل سوم name در زبان انگلیسی named است.

    شکل جمع name چی میشه؟

    شکل جمع name در زبان انگلیسی names است.

    وجه وصفی حال name چی میشه؟

    وجه وصفی حال name در زبان انگلیسی naming است.

    سوم‌شخص مفرد name چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد name در زبان انگلیسی names است.

    ارجاع به لغت name

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «name» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/name

    لغات نزدیک name

    • - namby
    • - namby-pamby
    • - name
    • - name brand
    • - name day
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.