به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Denomination

dɪˌnɑːməˈneɪʃn dɪˌnɒməˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    denominations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    نام‌گذاری، تسمیه، لقب یا عنوان، طبقه‌بندی، مذهب، واحد جنس، پول
    • - coins and stamps of different denominations
    • - سکه و تمبرهای دارای ارزش متفاوت
    • - Please give me (notes of) larger denominations.
    • - لطفاً اسکناس‌های درشت‌تر بدهید.
    • - Our students belong to various Christian denominations.
    • - دانشجویان ما از فرقه‌های مختلف مسیحی هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد denomination

  1. noun religious belief
    Synonyms: church, communion, connection, creed, cult, faith, group, persuasion, religion, school, sect
  2. noun classification
    Synonyms: body, category, class, grade, group, size, type, unit, value
  3. noun name
    Synonyms: appellation, appellative, brand, cognomen, compellation, designation, flag, handle, identification, label, moniker, nomen, slot, style, surname, tab, tag, term, title

ارجاع به لغت denomination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «denomination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/denomination

لغات نزدیک denomination

پیشنهاد بهبود معانی