با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Religion

rɪˈlɪdʒn rɪˈlɪdʒn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    religions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
کیش، آیین، دین، مذهب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the religion of Islam
- دین اسلام
- Marxism was his religion.
- مارکسیسم آیین او بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد religion

  1. noun belief in divinity; system of beliefs
    Synonyms: church, communion, creed, cult, denomination, devotion, doctrine, higher power, morality, myth, mythology, observance, orthodoxy, pietism, piety, prayer, preference, religiosity, rites, ritual, sacrifice, sanctification, sect, spirituality, spiritual-mindedness, standards, superstition, theology, veneration
    Antonyms: agnosticism, atheism, disbelief

Collocations

Idioms

  • get religion

    (عامیانه) 1- مذهبی شدن 2- (به چیزی) بسیار علاقه‌مند شدن

لغات هم‌خانواده religion

ارجاع به لغت religion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «religion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/religion

لغات نزدیک religion

پیشنهاد بهبود معانی