با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Morality

məˈræləti məˈræləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    moralities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
سیرت، اخلاقیات، اخلاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We question the morality of this act.
- ما اخلاقی‌بودن این عمل را مورد پرسش قرار می‌دهیم.
- In spite of all the propaganda, the standard of morality has not improved.
- باوجود همه‌ی تبلیغات، سطح اخلاقیات بالا نرفته است.
- a man of unquestionable morality
- مردی که درستی او مورد تردید نیست
- Christian morality
- نظام اخلاقی مسیحی
- a poem full of commonplace moralities
- شعری مملو از پندآموزی‌های پیش‌پا‌افتاده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد morality

  1. noun ethics, honesty
    Synonyms: chastity, conduct, decency, ethicality, ethicalness, gentleness, godliness, good habits, goodness, honor, ideals, incorruptibility, incorruption, integrity, justice, manners, moral code, morals, mores, philosophy, principle, principles, probity, purity, rectitude, righteousness, rightness, saintliness, standards, uprightness, virtue, worthiness
    Antonyms: amorality, badness, corruption, dishonesty, evil, immorality, sinfulness, unethicalness

لغات هم‌خانواده morality

ارجاع به لغت morality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «morality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/morality

لغات نزدیک morality

پیشنهاد بهبود معانی